تکنیک استفاده از نورهای ترکیبی در عکاسی
تکنیک ها
دیوید ولز ( David Wells )، عکاس حرفهای، در این مقاله به شما نشان خواهد داد که با توجه به مفهوم نحوه کار با کیفیت نور و نورهای ترکیبی با تغییر در طول روز، نشان میدهد که چگونه میتوانید نگاهی متفاوت به پروژههای عکاسی خود داشته باشید.
همانطور که در تصویر بالا مشاهده میکنید، تصاویری که در بعد از ظهر و در سایههای نرم ثبت میشوند، ظاهر جذابی دارند، چرا که نور مستقیما از آسمان آبی تابیده و کیفیت بسیار خوبی برای عکاسی دارد.
من کار عکاسی حرفهای خود را از سال 1979 شروع کردم. در آن سال اولین تصویرم را برای انتشار فروختم. در طی 35 سال بعد، من به عنوان یک عکاس تحریریه و یک عکاس استوک به طور مداوم در حال فروش تصاویرم بودم و سعی داشتم تا دنیا را با دوربینم به تصویر بکشم و به جای کار کردن در محیطهای بسته و کنترل شده یک استودیو، دنیا را از دید باز چشمانم تصور میکردم. در طول زمان من به طور مداوم تکامل یافتهام. من در سال 2003 تصویربرداری دیجیتال را پذیرا شدم و چهار سال پیش با فیلم برداری شروع به کار کردم.
در طی این سه و نیم دهه، تعریف یک عکاس حرفهای و عواملی که باعث میشود یک فرد خودش را عکاس بنامد، در حال تغییر است. این را میگویم، چرا که با دموکراتیزه کردن عکاسی و رواج تصویربرداری دیجیتال و دوربینهای هوشمند و تجهیزاتی که کیفیت خوبی را ارائه میدهند، مفهوم حرفهای بودن متفاوت از آن چیزی است که بسیاری در ذهنشان میپرورانند، و دانستن این نکته مهمتر از همیشه است.
در گذشته، یک حرفهای فقط کسی بود که برای عکسهایش پول میگرفت. سپس کسی شد که بتواند بهترین عکسها را ثبت کند. اخیراً اما این تعریف برای شخصی است که بتواند در حال تغییر شرایط، بالاترین کیفیت تصویر را بدست آورد. در تجربه خود من تعریف دیگری که از یک عکاس حرفهای که کسی گفته یا در جایی نوشته شده باشد، وجود ندارد. در دنیای عکاسی انتشاراتی که خارج از یک محیط کنترل شده انجام میشود، یک عکاس حرفهای تمام مهارتهای ذکرشده در بالا را دارد. آنها همچنین باید بدانند که چگونه از ساعات روز بهترین بهره را بگیرند و از نوری که در اوقات مختلف روز به وجود میآید، به نفع خود استفاده کنند.
پیشنهاد نویسنده : تکنیک میکس یا ترکیب کردن وایت بالانس با فیلتر Graduated در لایت روم

بله، هر عکاس، حرفهای یا غیر حرفهای، آرزو دارد که ماهها برای عکاسی از یک مکان خاص برای یک مجله بین المللی زمان صرف کند. واقعیت سرد جهانی که من در آن کار میکنم این است که یک هفته برای پوشش منطقهای در هند زمان داده میشود، این یک نمونهی بارز آن است. در این مقاله، در مورد پروژهای که من در ماه نوامبر سال 2012 میلادی برای ثبت تصاویر و فیلمهایی از منطقهی کوچ نشین در غرب هند برای مجله Saudi Aramco World تهیه کردم، صحبت خواهم کرد.
وظیفه من این بود که تا حد ممکن در آن منطقه بگردم و نمونهای از هر مکان را در قالب تصاویر ثابت و کلیپهای ویدیویی ارائه دهم. همسرم که اهل هند بوده و زبان آنها را به طور کامل بلد است، دستیار، راهنما و گاه مترجم من بود. ما همچنین رانندهای را که از تمامی راهها و مکانها در آن منطقه آگاه بود و مهارتهای زبانی بهتری در سطح محلی داشت استخدام کردیم، که این فقط نیازی برای تهیه این پروژه در یک هفته کوتاه بود. با توجه به چالشهای زیاد حرکت در اطراف این قسمت از هند در شب، ما یک برنامه عکاسی از طلوع آفتاب تا اواخر صبح را برای خود نوشتیم، و در پی آن با رانندگیهای نیمه روزه به محل بعدی میرفتیم و پس از آن ساعات بعد از ظهر، غروب خورشید و شب را دوباره به عکاسی اختصاص میدادیم.

اگر به نقشه این لینک نگاهی بیندازید، 27 مکان مختلفی که با استفاده از نورهای ترکیبی از آن عکاسی و فیلم برداری کردم را میتوانید ببینید. حداقل نیمی از دهها قسمت دیگر نیز تحت پوشش قرار گرفتند، اما نهایی نشدند.

اگر به تصاویر موجود در این مقاله نگاهی بیندازید، نمونه کوچکی از تصاویری که من گرفتهام را مشاهده خواهید کرد. از همه مهمتر، تصاویر مهمتری را که در طول این سفر ثبت کردم را قرار است در اینجا ببینید که خودم از بین تمام کارهای نهایی انتخاب کردهام. من شش دسته بندی دارم که وقتی باید تصویری ثبت یا در زمان مشخصی تکلیفی باید انجام شود، از آن استفاده میکنم. طلوع آفتاب، صبح و ظهر برای عکسهایی با جزئیات زیاد اختصاص داده شده است، که میتواند همزمان با ظهر برای عکسهای پرتره از افراد در محیطهای سرپوشیده باشد یا در هنگام بعد از ظهر و غروب خورشید یا شب.
نیمه شب زمان بسیار خوبی برای عکاسی پرتره از افرادی در نزدیکی پنجرهها است. هنگام ثبت تصاویر پرتره، من از همان نوع پنجرهها برای ایجاد پرترههای چشمگیر استفاده میکنم. نوری جهت دار که از یک طرف وارد میشود، پرترههای جذابی را ایجاد میکند. روشی که من تأثیر آن را کنترل میکنم بیشتر در نحوه قرار گرفتن سوژهی من در رابطه با منبع نور و پس زمینه است. تغییر نهایی، کنترل میزان و مقدار چهره آنها خواهد بود که به سمت آن منبع نوری بگردند. میزان این امر بستگی به نحوه ارائه آنها و چگونگی قرار گرفتن من در رابطه با آنها و منبع نور دارد.
پیشنهاد نویسنده : عمق میدان در عکاسی ماکرو : ۵ نکته برای حرفهای شدن در ماکروگرافی !

The Wells Point
در حالی که بسیاری از عکاسان به دنبال این بودند که فقط در ( به اصطلاح ) ساعت طلایی عکس بگیرند، من همیشه آن زمان را بسیار محدود میدانم. بله، نور گرم و زیبا است، اما برای کار من خیلی کوتاه است و علاوه بر رنگ زرد، نارنجی، قرمز که اغلب در آن ساعت از روز حاکم است، میتوانم در تصاویر خود بسیاری از رنگهای دیگر را نیز که میخواهم در اختیار داشته باشم. من در طول ساعت طلایی کار میکنم، اما کارم را تا جایی ادامه میدهم که خورشید به 45 درجه از افق برسد. سپس من کمی صبر میکنم تا اینکه آفتاب کمی بالا آمده و بعد از ظهر به همان نقطه در زاویهی45 درجه برسد.
من از چیزی استفاده میکنم که به آن Wells Point میگویم، تا دقیقا بدانم که تا چه زمانی از صبح میتوانم عکاسی کنم قبل از اینکه نور بد شود و در کدام زمان از بعد از ظهر نور دوباره خوب میشود. همانطور که به دانشجویانم میگویم، سایه باید دقیقا هم اندازه با طول خود سوژه باشد. قد من 5′ 7″ است، بنابراین وقتی سایه من به طول 5′ 7″ در صبح میرسد، کارم را متوقف میکنم، و بعد از ظهر زمانی که سایه به آن طول یا طولانیتر شد کارم را دوباره آغاز میکنم.
دنبال کردن Wells Point و عکاسی تا اواخر صبح و استفاده از نور بعد از ظهر بعد از Wells Point زمان عکاسی من را بیشتر میکند، این چیزی است که در پروژههایی مانند آن بسیار مهم است. همین نور همچنین دارای کنتراست بیشتری بوده و تصاویری را میشود در آن ثبت کرد که از نظر رنگ به زیبایی اشباع شدهاند. نکته جالب در استفاده از Wells Points ایده توجه نداشتن به فصل سال در سراسر جهان است. به عنوان مثال، در زمستان در شمال شرقی ایالات متحده، خورشید هرگز از Wells Point بالاتر نمیرود، بنابراین نور زمستان در مکانهایی مانند بوستون، نیویورک و فیلادلفیا همیشه عالی است.

با گسترش کارم به سمت فیلم برداری، در مورد وایت بالانس و نورهای ترکیبی کمی منظمتر شدهام. من سالها را صرف عکاسی از اسلایدهای رنگی کردم و یک بار حتی یک متر سنج رنگی برای تنظیم دقیق فیلتراسیون رنگی خود داشتم. بنابراین من از دمای رنگ و وایت بالانس، اطلاعات کافی را دارم. از طرف دیگر، عکاسی با فرمت خام RAW با ارائهی تنظیمات بسیار گسترده و وسیع در مراحل پس پردازش، باعث شده است تا وقتی دمای رنگ و وایت بالانس در کار است، کمی کارم کندتر باشد. اگرچه رنگ بندی صحیح فیلم ممکن است از نظر فنی امکانپذیر باشد، اما چرا باید وقت خود را برای انجام این کار صرف کنم هنگامی که با صرف 30 ثانیه در حین عکاسی، میتواند ویدئویی با وایت بالانسی که میخواهم به من بدهد.
در بعضی موارد تغییر موقعیت من وایت بالانس را تغییر میدهد. به عنوان مثال، یک دیوار گل آلود با تابش نور خورشید به سمت آن، بسته به میزان نزدیک بودن سوژه به آن بازتابنده نور گرم، میتواند یک کلیپ ویدیویی را عالی یا خراب کند، بنابراین باید خودم آن متغیر را کنترل کنم. به همین ترتیب، سایه باز در بیشتر اوقات تمایل به نور آبی در نیمه ظهر دارد. اما، کنترل جایی که خودم یا موضوعم قرار گرفتهایم میتواند آن رنگ آبی را به بخش مهمی از روایتی که من ایجاد میکنم، تبدیل کند، آن را کاهش دهد یا حتی از بین ببرد.
ویدئوی نهایی از پروژه Kutch با استفاده از نورهای ترکیبی را میتوانید در این لینک مشاهده کنید. این فیلم کامل شامل عکس، انیمیشن تایم لپس و قطعاتی از 27 فیلم کوتاهتر است که از سی تا نود ثانیه متغیر خواهد بود.
بنابراین، هنگام فیلم برداری، دو قاعده را رعایت میکنم که به صورت طبیعی باید اجرا شوند تا عکسهای من بهتر شود؛ اول، من دائماً وایت بالانس کلیپهای ویدئویی خود را بررسی میکنم تا مطمئن شوم که سفیدیهای آن نسبتاً خنثی هستند و هیچ گونه نوسانی در وایت بالانس نسبت به کلیپهای ویدیویی دیگر ندارد، اگر مثلاً داخل یک کارگاه گلدوزی باشد که در یک گوشه کمی نورها گرمتر است و در گوشهای دیگر کمی خنثیتر، اهمیتی نمیدهم. در حقیقت، این واریانس، تا زمانی که خیلی شدید نباشد، به فیلم نهایی حس طبیعیتری میبخشد. با آن شرایط نوری که تغییرات شدیدی در وایت بالانس به وجود میآورد، نیاز به یک وایت بالانس سفارشی دارد که با دوربینهای امروزی کار بسیار سادهای است، پس چرا این کار را نکنید ؟
پیشنهاد نویسنده : پیش زمینه در عکاسی را بهتر بشناسید : چگونه تصاویر جذابتری ثبت کنیم ؟
برای من مسئله بزرگ این است که چگونه به طور دقیق وایت بالانس و اصلاحات احتمالی من برای فیلمهای مورد نظر را قضاوت کنیم. این کار مخصوصاً هنگام کار در آفتاب روشن چالش برانگیز است که در پشت بهترین مانیتور دوربین در بهترین حالت خوانده شده است. داشتن منظره یاب الکترونیکی روشن بر روی دوربینهای من این امکان را به من میدهد تا تصویری را که از طریق منظره یاب تاریک ایجاد کردهام را ببینم تا بتوانم وایت بالانس، اکسپوژر و غیره را تنظیم کنم. بعضی از عکاسان از ذره بین یا مانیتورهای خارجی با هودهای آفتابی استفاده میکنند تا این امر سادهتر شود.
دو ابزار دیگر که کلید موفقیت من در یک پروژه هستند عبارتند از، داشتن یک دوربین با صفحه نمایش LCD و یک سه پایه. هنگام عکاسی از بالا یا پایین، من از صفحه نمایشهای تاشو برای ترکیب بندی استفاده میکنم تا بدنم برای دیدن قاب از داخل منظره یاب آسیبی نبیند. هنگامی که ترکیب بندی من تنظیم شد، اغلب دوربین را روی سه پایه تنظیم میکنم که به من این امکان را میدهد تا تصاویر، ویدئوها و انیمیشنهای تایم لپس را عکاسی کنم و همه آنها را یکپارچه به هم بچرخانم.
میتوانید تعداد بیشتری از کارهای عکاسی و فیلم برداری دیوید ولز را در وبسایت شخصی او مشاهده کنید. وبلاگ او را هم در مورد ولز پوینت و نورهای ترکیبی، thewellspoint.com بررسی کنید.
امیدوارم مقاله ” تکنیک استفاده از نورهای ترکیبی در عکاسی “ برایتان مفید بوده باشد. نظرات و پیشنهادات خود را با ما در میان بگذارید. همچنین اگر پرسشی وجود داشت، آن را در بخش نظرات همین پست مطرح کنید تا پاسخ دهم. موفق باشید !