مصاحبه با پدرام دادفر
عکاسان ایرانی
❓ سلام به همه دوستان دیدنگاری! خیلی خوش آمدید به دیدنگار. امروز در خدمت جناب پدرام دادفر هستیم. جناب دکتر خیلی خوشحالیم که امروز وقتتان را به ما دادید و در مجموعه ما حضور دارید.
خواهش میکنم در خدمتتان هستم. برای من هم بسی جای خوشحالی است که در مجموعه شما حضور دارم و در خدمتتان هستم.
❓ مرسی از شما. خیلی کوتاه یک بیوگرافی از خودتان به ما بگویید که بینندگان باهاتون آشنا شوند.
به نام خدا. من پدرام دادفر هستم. رشته تحصیلیام در دوران دبیرستان گرافیک بود و بعد از آن وارد دانشگاه شدم. البته در این میان در یک پریود زمانی دو ساله داشتم که به سربازی رفتم و بعد از آن وارد دانشگاه شدم. رشته عکاسی خواندم و در فوق لیسانس رشته پژوهش هنر و دکتری فلسفه هنر و تاریخ هنر دارم.
❓خیلی هم عالی. شما در دانشگاه در حال حاضر مشغول به تدریس عکاسی هستید. درسته؟
بله.
❓لطفا به ما بگویید حال و هوای دنیای عکاسی به چه صورت است؟ مثبت است؟ یا منفی؟ چگونه است؟ چطوری میبینید؟
حال و هوای دنیای عکاسی خوب هستش ولی منتها دنیای عکاسی بستگی به دو بخش دارد؛ دنیای حرفهای و دنیای غیر حرفهای.
❓درسته.
در بخش اول که دنیای حرفهای است زیاد جالب نیست. در دانشگاه هم رشته عکاسی رشته بسیار محبوبی هستش و فکر میکنم در زمینه هنر در حال حاضر در دانشگاه تهران-مرکز که من عضو هیئت علمی آنجا هستم و چیزی نزدیک به بیست سال تدریس دارم، یا شاید بیشتر چیزی در حدود بیست و چهار سال تدریس کردهام در دانشکده تهران-مرکز و در حال حاضر به عنوان مدیر گروه و عضو هیئت علمی دانشگاه هستم. سالیان سال با بچههای جوان سر و کار داشتم. بچههای جوان حال و هوای خیلی خوبی دارند در زمینه عکاسی. چون این رشته، رشته بسیار محبوبی هستش و بازار کار خوبی دارد.
همانطور که مستحضر هستید، انسان از لحظه اول تولد با این مقوله در ارتباط هستش تا زمانی که از این دنیا میرود. حالا شاید تکنولوژی در آینده طوری باشد که بعد از آن از روح هم بشود عکس گرفت. من نمیدانم. اما امروز از جنین، از بچهای که در شکم است با کمک تکنولوژی شما میتوانید عکاسی کنید. عکاسی با ما زاده میشود و با ما هم از دنیا میرود. ما در هر مقولهای که بخواهیم وارد آن شویم نیاز به عکس داریم و آنقدر این بازار گسترده هست و آنقدر بازار کاری زیادی دارد که در هر زمینه، در هر صنعت، در هر علمی که شما فکر کنید عکاسی حرف اول را میزند.
❓بله دقیقا.
حتی امروزه عکسهایی که ما داریم از جیمز وب میبینیم، عکسهای جدیدی از دنیا به ما نشان میدهد و همچنین زمانی که بیمار هستیم، عکس شروع میکند از داخل بدن با دوربین میفرستند و از ما عکس و تصویر تهیه میشود و به هر حال نیاز انسان به عکس زیاد است و از زمانی که عکاسی اختراع شد این نیاز در انسان بوده و هر روز بیشتر میشود. در صورتی که امروز، عصر عصرِ ارتباطات است و این ارتباطات کارش را با عکس انجام میدهد.
❓کاملا درسته. ممنونم از صحبتهایتان. حالا که در حال و هوای تدریس هستید، میخواهم بدانم که دانشجوها و هنرجوهای عکاسی از روی علاقه یا بعضا از روی اجبار وارد این رشته میشوند؟ مثلا درصدی که میبینید بیشترشان با علاقه هستند؟ چون در خیلی از رشته از روی اجبار وارد میشوند. میخواهم بدانم در عکاسی هم چنین مواردی را میبینیم یا نه؟
در مورد عکاسی رشتهای هستش که ورود آن مسلما علاقهای در پیش زمینهاش بوده. در دانشگاه آزاد تهران مرکز تنها رشتهای که هنوز با کنکور در مقطع لیسانس پذیرش میشوند، عکاسی است که دانشجویان باید اول کنکور بدهند و بعد وارد دانشگاه شوند. پس حساسیت خاصی دارد. بعد اینکه دانشجویان وارد دانشگاه میشوند و میخواهیم ببینیم دانشجویان علاقمند هستند یا خیر. این رشته هزینهای که دارد برابر با هزینه رشته پزشکی در دانشگاههای دیگر است. بنابراین مسلما کسی که این هزینه را میکند باید به عکاسی علاقمند باشد. دانشجوها علاقمند هستند، اگر ما آنها را بیعلاقه نکنیم. یعنی اگر افرادی مثل ما بیانگیزه و بیعلاقهشون نکنیم، علاقه در جوانان زیاد هستش. خوشبختانه در دانشگاه هم به همین شکل است که زمانی که دانشجوها وارد میشوند روز به روز علاقمندتر میشوند چون هم بازار کار گستره را میبینند و هم با تنوع حرفهای عکاسی مواجه هستند.
❓بله متوجهم.
برای مثال فتوگرافی مدلینگ یا مدیکال فتوگرافی شاخههایی هستند که روبروی بچهها هست و هر یک از این شاخهها دنیای بازار کار را در خودش بوجود میآورد. این رشته رشته بسیار خوبی هستش. من همیشه به دانشجوهایم میگویم: هیچ رشتهای شما در دنیا نمیتوانید ببینید که در کسری از صد و بیست و پنجم ثانیه به شهرت جهانی برسید. این رشتهای است که اگر علاقمند باشید و اگر خواستار این رشته باشید در کسری از صد و بیست و پنجم احتمال دارد یک عکس خیلی خوب بگیرید و به شهرت جهانی برسید. در هیچ رشتهای هنرمندان نمیتوانند با این سرعت به شهرت برسند.
❓درسته کاملا درست میگید و خیلی زیبا آن را بیان کردید. شما خودتان چه زمانی به عکاسی علاقمند شدید؟ خاطرتون هست؟
من در دوره دبیرستان که رشته گرافیک میخواندم یکی از درسها عکاسی بود. از همان زمان به عکاسی علاقمند شدم و به دنبال آن رفتم و تقریبا کار عکاسی را از دوره دبیرستان شروع کردم. حدود سال 64 اینطورها بودش. جنگ هم شروع شد و به اتمام میرسید. از همان زمان علاقمند شدم. و بعد از آن وار دانشگاه شدم. فکر میکنم در دوره دانشگاه آدم خودساختهای بودم. یعنی اون گپ دو ساله که مابین دبیرستان و دانشگاه بود، زمانی که دیپلم گرفتم و سربازی بودم، باز هم تدریس هنر انجام میدادم.
❓خیلی هم عالی
از همان زمان تصمیم گرفتم روی پای خودم باشم و عکاسی را جدی بگیرم. آن زمان یک دوربین زنیت کوچک داشتم که برای پدرم بود و یک دوربین کانن قدیمی داشت که برای کار به من داده بود. وقتی وارد دانشگاه شدم اولین دوربین را پدرم به عنوان کادو یک دوربین 150D هدیه گرفت که زندگی حرفهای و تحصیلات حرفهای عکاسی را با همان شروع کردم و تا به امروز در زمینههای مختلف، سردبیر روزنامههای مختلف بودم. دبیر عکس روزنامه جراید مختلف بودم و کار عکاسی صنعتی کردم. همچنین بالغ بر سه هزار و پانصد کارخانه در ایران را عکاسی کردم. 3500 کارخانهای که عکس و فیلم صنعتی برایشان تهیه کردم به ظاهر شاید این عدد کم باشد ولی فراموش نکنید ما در سال 365 روز داریم. خیلی در این زمینه فعالیت داشتم و علاقه داشتم و فکر میکنم اگر یک بار دیگر برمیگشتم باز هم همین مسیر را ادامه میدادم. و هنوز هم دارم ادامه میدم. هم عکاسی خبری دارم انجام میدهم و هم عکاسی صنعتی و تبلیغاتی.
❓خیلی هم عالی. شما به عنوان استاد این رشته محدودیتهای دنیای عکاسی را چه میبینید؟ اگر بتوانید چند مورد به ما بگویید، چه چیزهایی هستند؟
من دوست داشتم شما سوال بهتری از من میکردید. کاش میپرسیدید که امروزه محدودیتهای دنیای عکاسی چگونه است؟ در جریانات اخیر محدودیتها گستردهتر شده و قبل از این هم همچنین. نوع نگاه افراد به یک عکاسی که کار مستند اجتماعی دارد انجام میدهد، متفاوت است. در خارج از ایران من هم تحصیل کردم و عکاسی کردم. فکر نکنید این فقط مخصوص ایران هستش. خارج از ایران هم همینطور است. دوربین عکاسی وقتی دستتان است، مخصوصا اگر یک خارجی هستید و دارید عکاسی میکنید، بیشک خیلی نگاهشان روی شما نگاه دقیقتری است.
در حال حاضر هم دوربین عکاسی وقتی در دست داریم. محدودیتها گسترده هست. شما برید دانشگاه و دانشجویان باید بدانند از چه چیزهایی میتوانند عکاسی کنند و از چه چیزهایی نمیتوانند عکاسی کنند. ولی جوری نباید باشد که این محدودیت باعث شود که عکاسی نکنند و دوربینشان را زمین بگذارند. در هر کاری یک محدودیت و قوانینی است. به هر حال باید یاد بگیرند چطور با این قوانین تعامل داشته باشند و بتوانند حرفه اصلی و عکاسی را جلو ببرند. اینکه اولین نفر به شما بگوید: عکاسی نکن. فکر نکنم باید موافقت کنید. یعنی باید به مرور راهی پیدا کنید که بتوانید عکاسی کنید. این مهم است.
❓بله درسته. خب جناب دکتر، درباره درآمدی که یک عکاس میتواند از این رشته داشته باشد لطفا برای ما توضیح بدید.
در این رشته علیرغم تحصیلی که باید داشته باشند. به فنی که میآموزند اهمیت بیشتری بدهند. هر کسی میتواند وارد دانشگاه شود. هر کسی میتواند علاقمند باشد. بستگی به خود دانشجو دارد که دانشجو یا دانش آموزی وارد دانشگاه میشود و میخواهد ادامه دهد چه فنی را چجوری بلد است. اگر دانشجوها بخواهند این رشته را فقط به مباحث تئوری فکر بکنند، بایستی در زمینه تئوری بمانند و خب یک معلم مدرسه یا استاد دانشگاه میشوند. اگر بخواهند از لحاظ بازار کار به این رشته فکر کنند و به صورت حرفهای هم بخواهند یاد بگیرند، بستگی به تکنیکی دارد که افراد در دانشگاه یاد میگیرند یا در هر جای دیگه. در آموزشگاه، دانشگاه، مراکز آموزشی این تکنیکها را یاد میگیرند و علاقمند هستند و تجربه دارند در این زمینه و تجربهشون هم به کمکشان میآید که بتوانند کار خوب ارائه دهند. در این رشته متاسفانه یا خوشبختانه به این منوال نیست که فقط عنوان بکنند که من مدرک تحصیلی دارم، پس عکاس هستم. تا از خودش آثاری را به جا نگذارد به عنوان یک هنرمند، تا در یکی از شاخههای عکاسی به صورت حرفهای وارد نشود، نمیتواند خود را به عنوان هنرمند تلقی بده و به دنبال بیزینس عکاسی باشد.
در صورتی که امروزه دغدغهای که به عنوان یک عکاس قدیمی دارم در این رشته، رشتهای است که هیچ وقت در موردش به صورت جدی یک اتحادیه یا یک NGO نیستش که از عکاسان حمایت کند. البته اتحادیه عکاسان صنعتی راه افتاده ولی هیچ کدام به صورت جدی دنبال کار نیستند. من اگر بخواهم رانندگی کنم ختما باید یک لایسنس (گواهینامه) داشته باشم. ولی برای عکاسی هیچی. فقط با داشتن یک دوربین میتوانم بگویم من عکاس هستم. یک نکته دیگر را هم نباید فراموش کنیم. این که امروزه همه ما میتوانیم بنویسیم و قلم دست همه ما هستش، مگر همه ما نویسندهایم؟ چطور میتوان گفت یک نفری که فقط صرفا بتواند عکاسی کند، بهش عکاس بگوییم و این اجازه را داشته باشد در جاهای مختلف آثارش را ارائه کند و عکاس شود. حالا به مرور تجربه هم کسب میکند و وارد بازار کار میشود و عکاس میشود. حالا یک پدر پولدار حمایتگر هم داشته باشد و تعدادی دکور هم فراهم کند، راحتتر میتواند کارش را ارائه کند. ولی واقعا NGO جدی که در عکاسی بخواهد کمکرسان عکاسان باشد، هیچ NGO ایی وجود ندارد.
❓متاسفانه این یک ضعف هست.
این ضعف هم در ساختار است و هم در خود ما عکاسان هست. خیلی بی رودربایسی میگویم: ما عکاسان هیچ وقت نخواستیم با هم متحد باشیم و یک کار را به طور جدی جلو ببریم. فراموش نکنیم اگر … یک مثال میزنم شاید خیلی خوشایند نباشد ولی این مثال در مورد مسافربرهای گرامی هستش؛ که اگر شما بخواهید بروید سر یک خط و مسیر مشخصی را بروید، اگر ماشین غریبهای بیاید و مسافر سوار کند، میبینید دو نفر دور آن جمع میشوند و میگویند: شما از این ماشین پیاده شو و برو داخل آن ماشین بشین. میگویید: چرا؟ این ماشین و آن ماشین شخصی است. میگوید: نه! شما پیاده شو داداش و وارد آن ماشین بشو که بروی. متوجه شدید؟ در خصوص آن رئیس خط، در خصوص آن خط و ماشینهایی که میآیند. مثلا از انقلاب تا ونک یک تعصبی دارد. ما عکاسان متاسفانه هیچ تعصبی در این رشته نداریم و هیچ اتحادی هم با همدیگر نداریم، جز اینکه عکاسان دور هم جمع شویم و زیرآب همدیگر را بزنیم و چشم هم نداشته باشیم همدیگر را ببینیم. این صحبتی است که جایی تا به حال مطرح نشده. واقعا ما عکاسان هیچ وقت نخواستیم این کار را انجام دهیم. همه ما یکهتاز هستیم.
❓علت این مساله چیست؟ آیا شخصی برای خود ما تعریف شده؟
نه. این اتحاد نبوده. از اولش چیزی نبوده و الان هم اینجا در ایران این قضیه شکل نگرفته است. ما آن غیرتی که در خصوص رشته عکاسی باید داشته باشیم که اگر کسی به عنوان عکاسی بخواهد فعالیت کند، این لایسنس را باید داشته باشد. نه قدرتش را داریم و اگر نداشته باشد این برخوردها را باید بکنیم. هیچ اتحادیهای نیست، هیچ انجمن صنفی نیست که این کار را انجام دهد. فرضا من اگر میخواهم یک کار کوچک انجام دهم: اگر میخواهم رانندگی کنم یک لایسنس باید داشته باشم. چطور میشود شما عکاس باشید و هیچ لایسنسی از شما نخواهند؟ نه مدرک تحصیلی دارید. نه دورهای در این رشته گذراندهاید. فقط صرفا یک دوربین گرفتید، مکانیکال دوربین را آموزش دیدهاید و میخواهید عکاس شوید. ما هم هیچ جا نشستیم که جز عکاسان زیراب هم را بزنند هیچ اتفاق دیگری نمیافتد.
❓دقیقا. کاملا درسته.
همین اتحادیه آن سرخطی که برایتان مثال زدم. رانندهها با هم دیگر آن اتحاد را دارند ولی عکاسان متاسفانه این اتحاد را ندارند. این یک شکافی است که باعث شده هر کسی وارد این رشته شود و خودش را به عنوان عکاس مطرح کند. حالا در این بازار به هم ریخته که هر کسی خودش را به عنوان یک عکاس معرفی میکند. چطور میشود که یک عکاس مطرح میشود؟ اون عکاس با دورههای خاصی که میبیند، با داشتن بهترین دوربینها، با اینکه چطور بیزینس کند، الان درست است که فن را به دانشجویان عکاسی یاد میدهیم و عکاسان خوبی هستند. ولی آیا به آنها یاد دادهایم که چطور بیزینس کنند؟ چجوری باید بروند و جلب مشتری کنند؟ چجوری باید قرارداد بنویسند؟ هیچ کدام را ما به عکاسان یاد ندادیم. این عکاسی که ما طراحی کردیم و برایشان زحمت کشیدیم و تحویل جامعه دادیم، هیچ کاری نتوانسته انجام دهد. آنها منتظراند تا لیسانسشان تمام شود و بعد تازه به کار برسند. دانشجوی رشته عکاسی همان روز اول باید برود به دنبال بیزینس عکاسی. بیزینس عکاسی چیست؟ در فضای مجازی بیاید و کاری را شکل دهد. امروزه با 2 سال پشت سر گذاشتن کرونا تحول عظیمی در عکاسی بوجود آمده.
❓دقیقا. رسانه خیلی بیشتر در اختیار عکاسان قرار گرفته است.
الان فرصت بسیار زیادی است. عکاسان اوایل کرونا با هر دوربینی میآمدند و عکاسی میکردند. الان که دیجیتال مارکتینگ خیلی گسترده شده، الان اینجاست که نقش واقعی یک عکاس حرفهای با یک عکاسی که غیر حرفهای است کاملا مشخص میشود. شما داخل سایت بخواهید بروید و یک لباس بگیرید، اگر از لباس خوب عکس گرفته نشده باشد، آن را انتخاب نمیکنید. چون رنگها مشخص نیست. تن رنگی را نمیتوانید ببینید. فولو و فوکوس را نمیتوانید ببینید، پس بنابراین آن را نمیتوانید انتخاب کنید. اما فرصت بسیار زیادی در عکاسی بوجود آمده. برای عکاسان، عکاسان حرفهای که دورههای حرفهای گذراندند بهتر میتوانند در این فضاها شرکت کنند و کسب درآمد خوبی داشته باشند. امروزه من میبینم که بعضی عکاسان واقعا کارهای خوبی ارائه میدهند و هزینه خوبی هم میگیرند.
ما بعضا عکاسانی را میبینیم که نمونه کارهای خوبی هم دارند ولی چون در رسانهها فعالیت نمیکنند، نمیتوانند به آن درآمدی که باید برسند در واقع دست پیدا کنند و همان نقطهای است که شما میگید از همان روز اول عکاس باید برود و دنبال بیزینس خودش بگردد، نمونه کارهایش را نمایش دهد و فعالیتش را شروع کند.
اگر شروع نکند هیچ وقت بعد از لیسانس کسی نمیآید درخانهاش را بزند و بگوید: بیایید من عکس میخواهم. کسی شما را نمیشناسد. اگر بهترین کار را هم ارائه دهید، کسی شما را نمیشناسد. من فکر میکنم اگر یک مجموعهای بخواهد شکل بگیرد که عکاسان جوان را پوشش دهد و کارهایشان را نمایش دهد و تبلیغی کند، مجموعه خوبی به عنوان پایلوتی برای شروع فعالیت عکاسان میشود. گرچه من هم سالیان سال در این بیست و هشت سالی که تدریس کردم به دانشجوها یاد دادم اول کار بیزینستان را جدی بگیرید. و چگونه خودتان را میتوانید بشناسانید. اولین جایی که میتوانید در جامعه کوچک و جامعهای یک مقدار از کوچک بزرگتر، جامعه کوچک جامعه خانوادهتان است. خانواده شما، شما را به عنوان یک عکاس باید قبول داشته باشند. بعد از یک جامعه بزرگتر دانشگاه هست. در دانشگاه استاد باید شما را قبول داشته باشد. استاد شما را قبول داشته باشد، کارتان را دیده باشد و مطمئن باشد که این کار را انجام میدهید و بعد برای شما هم میتواند کاری فراهم کند. ولی اگر شما خودتان را در جامعه کوچک خانوادهتان مثلا پدرتان شما را به عنوان یک عکاس قبول نداشته باشد، چطور میتوانید وارد دانشگاه و یک جامعه بزرگتر شوید به عنوان یک عکاس.
❓خیلی دیدگاه درستی فرمودین. سه ویژگی که یک عکاس خوب باید داشته باشد را شما در چه چیزی میبینید؟
اگر به صورت کار حرفهای بخواهید نگاه کنید، یکی خوش قول بودن یک عکاس است. همیشه باید خوش قول، آن تایم و سر وقت باشد. دوم اینکه کارش را خوب بلد باشد. سوم اینکه ادبیات درستی برای گفتمان با مشتری داشته باشد که باید بلد باشد. اگر اینها را نداشته باشند، عکاسان نمیتوانند موفق و حرفهای شوند. امروزه برخی عکاسان را میبینم که کار حرفهای انجام میدهند ولی استایل دوربین دست گرفتنشان خیلی بی ادبانه است. وقتی شما چهارزانو میشینید جلوی یک مقامی که از آن عکاسی میکنید و هنوز نمیدانید استایل درست چگونه است و نمیدانید از لول پایین هنگام عکاسی باید چه فیگوری را بگیرید به نظر من حرفهای نیست.
❓این نکاتی که میگید خیلی جالب است و هیچ کس نمیگوید. یعنی هیچ جایی بیان نمیشود. نه در هیچ کتابی نوشته شده است و نه در هیچ کلاسی. البته من در فضای دانشگاه وارد نشدم ولی در کلاسهایی که برگزار میشود متاسفانه گفته نمیشود و گوشزد نمیکنند. فقط صرف اینکه منوی دوربین را یاد میدهند و کادر بندی یاد میدهند و متاسفانه…
اینها مراحل بعد است. ببینید ما در عکاسی به دانشجویان عکاسی خیلی بیشتر نمیتوانیم آنچه را یاد دهیم که اینترنت دارد با فیلمهای آموزشی به بچهها یاد میدهد. ما فقط روشهای درستی از آموختن هستش که باید به دانشجوها بگوییم یا به دانشجوها بگوییم که شما چجوری و از چه روشی میتوانید بروید. ولی من هر آنچه که بخواهم که در عکاسی به هر هنرجویی یاد بدهم، یا فیلم آموزشی در اینترنت هست یا متنی نوشته شده است که همه اینها بهتر و علمیتر نوشته شده. پس من به بچهها چه چیزی میتوانم یاد بدهم؟ این نکاتی است که دانشجوها باید یاد بگیرند. بدانند که چطور دیالوگ را برقرار کنند. اگر متنی هم میخواهند بخوانند، چه روشی داشته باشند برای خوانش آن متن.
❓حالا شما این رشته عکاسی را به نزدیکان و عزیزان خودتان هم پیشنهاد میکنید؟
بله من در تمام رشتههای هنر عکاسی را پیشنهاد میکنم. البته این رشتهای است که من نسبت به آن تعصب دارم و خودم هم از صفر شروع کردم. شاید در حوصله شما نگنجد. من ترم اول دانشگاهم را هیچ وقت فراموش نمیکنم. صد و ده تومان کل شهریهام بوده که پدرم همراه با آن دوربین کادو به من داد و دیگر تا به امروز یک قرون هم از هیچ کس نگرفتم. شهریه ترم بعد را خودم درآوردم. ترم بعدی هم به همین شکل و …
❓یعنی درآمد از عکاسی را داشتید.
بله همان ترم اول تصمیم گرفتم که درآمد در زمینه عکاسی داشته باشم. رفتم در یک روزنامه کثیرالانتشار که دو مورد داشتیم، کیهان و اطلاعات که رفتم اطلاعات. به هر حال سردبیر از دیرباز ما را میشناخت. گفت اگر میخواهی بیا عکاسی کن ولی من 1000 تومان بهت نمیدهم. اگر توانستی از راه عکاسی پول دربیاور! و اون آدم برای من خیلی با ارزش هستش و هنوز هم ارتباطم را با او حفظ کردهام. و هنوز هم روز اول آن پول ندادن باعث این شده است که بقیه پولها را خودم بتوانم پیدا کنم و تا به امروز هم هستم. دانشجوهای عکاسی هم دنبال این نباشند که همه چیز برایشان فراهم باشد، همه چیز را خودشان باید فراهم کنند. مهمترین چیزی که هیچ کس به هیچ کس نمیتواند بدهد و هیچ کس هم نمیتواند از او بگیرد شخصیت و باوری هستش که انسان در مورد خودش دارد. و وقتی دانشجوها و وقتی هر انسانی در هر کاری این باور را نسبت به خودش داشته باشد که میتواند در هر کاری موفق شود و میتواند بهترین شود، حتما همان خواهد شد با تلاشی که میکند. ولی وای به اون روزی که کسی این باور را به خودش نداشته باشد و منتظر باشد که اتفاقی بیفتد و معجزهای شود که به جایی برسد. مثل کروکودیلی که دهانش را باز کند که چهارتا مگس در دهانش بشیند و دهانش را ببندد، اگر کروکودیلی که حرکت میکند، میرود و کمین میکند و یک حیوان گوزن یا آهویی را میگیرد و میکشد داخل آب خب طعمه بیشتری دارد. اگر فقط نشستید و دهان باز کردید احتمالا فقط چهارتا مگس هستش که در دهانتان بشیند و چیز دیگری بیش از آن نسیبتان نمیشود.
❓خیلی هم عالی. خیلی استفاده کردیم از تجربیاتتان. از خاطراتتان. ممنون که حضور داشتید در کنار ما. صد در صد این صحبتها و تجربیاتتان برای کسانی که دارند این ویدیو را میبینند هم مفید است. ممنون از شما روزتون بخیر.
خواهش میکنم. روز شما هم بخیر باشه. ممنون که این فرصت را در اختیار من گذاشتید.